کلاشنیکوف؛ شاعری که مخوف‌ترین ترانه مرگ را سرود
کلاشنیکوف؛ شاعری که مخوف‌ترین ترانه مرگ را سرود

شهریاریها : این تفنگ یکی از کشنده‌ترین سلاح‌های تاریخ بشر نام گرفته است. سلاحی که در 66 سالی که از تولدش می‌گذرد همچنان سالانه صدها هزار نفر را در گوشه و کنار جهان به دیار عدم می‌فرستد. یک مکانیک تانک به نام «میخائیل کلاشنیکوف» با این هدف که سرزمین مادری‌اش، روسیه، را از چنگ حملات […]

13921002000269_PhotoAشهریاریها : این تفنگ یکی از کشنده‌ترین سلاح‌های تاریخ بشر نام گرفته است. سلاحی که در 66 سالی که از تولدش می‌گذرد همچنان سالانه صدها هزار نفر را در گوشه و کنار جهان به دیار عدم می‌فرستد.

یک مکانیک تانک به نام «میخائیل کلاشنیکوف» با این هدف که سرزمین مادری‌اش، روسیه، را از چنگ حملات نیروهای مهاجم آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم نجات دهد این سلاح را طراحی کرد؛ بعدها نام خودش کاملاً زیر سایه اختراعش قرار گرفت، زیرا تفنگی که طراحی کرده بود، «کلاشنیکوف» نام گرفت.

اختراع کلاشنیکوف در ابتدا اگرچه برای ابداع‌کننده‌اش انگیزه‌هایی ملی و وطنی داشت، اما در جریان جنگ‌های نیابتی دوران جنگ سرد، به شهرت و استفاده جهانی رسید. حتی امروزه، هر گروه شبه نظامی فاقد تعلیمات نظامی کافی، هنگامی که به کلاشنیکوف یا آـ کاـ 47 (AK-47) مسلح می‌شود به نیرویی تبدیل می‌شود که به آسانی قابل چشم‌پوشی نیست.

سهولت استفاده و نگهداری، قابلیت اعتماد، مقرون به صرفه بودن، دوام زیاد و  قدرت کشندگی بالا برخی از عواملی هستند که موجب کاربرد وسیع این سلاح در دنیا شده‌اند. در زیر نگاهی خواهیم انداخت به تاریخچه این سلاح، اهمیت آن و استیلای مرگبار آن بر سیاست‌های جهان.

از بحث ملاحظات اخلاقی که بگذریم، «اختراع بزرگ»، اختراعی است که محبوب و فراگیر شود؛ یا اختراعی که در نحوه انجام دادن کارها تغییر ایجاد کند و اثری فراتر از آنچه مخترع در ابتدا در ذهن داشته بر جا بگذارد.

البته، هر اختراع، از لحاظ تحقق اهدافی که در پی آن بوده هم ارزیابی می‌شود و اختراعی که ما در اینجا درباره آن صحبت می‌کنیم یک تفنگ تهاجمی است که برای کشتن انسان‌ها و کسب برتری در جنگ‌ها طراحی شده است: موضوعی که بسیار ناخوشایند است اما اگر بتوانیم از آن چشم‌پوشی کنیم می‌توانیم چیزهای زیادی از تاریخ آن بدانیم.

آـ کاـ 47 (AK-47) در طول تاریخ نسبت به تمام انواع مدل‌های دیگر سلاح انسان‌های بیشتری را به کام مرگ کشانده است. این تفنگ سال‌ها پس از آنکه برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت، سالانه حدود 250 هزار نفر در سرتاسر جهان را می‌کشد.

جنگ دوم جهانی: آـ کاـ 47 متولد می‌شود

برای آنکه بدانیم چه چیزی موجب شده سلاح آـ کاـ 47 به چنین اختراع محبوبی تبدیل شود باید به ریشه‌های آن در خلال جنگ دوم جهانی برگردیم: زمانی که هیتلر به طور ناگهانی به شوروی حمله کرد.

دفاع شوروی از وطن تا اندازه زیادی یک نبرد فرسایشی بود. هیتلر می‌دانست که نمی‌تواند امید چندانی برای تأمین لباس و غذای میلیون ها زندانی جنگ داشته باشد که در خلال پیشروی از شوروی به اسارت درآمده بودند. بنابراین از اولین درگیری‌ها، به آلمان‌ها به صراحت دستور داده شده بود در پی اجرای مانورهای محاصره‌ای باشند. جنگ جبهه شرق یکی از خونین‌ترین نبردهای کل تاریخ شد که در آن 5 میلیون نفر از طرف آلمان و بیش از 10 میلیون نفر از طرف شوروی کشته شدند.

نبرد جبهه شرق، نوع جدیدی از جنگ بود که تا پیش از آن سابقه نداشت. این جنگ یک پیکار میدانی و جنگ خندقی کم‌سابقه بود که در آن هر یک از مردم شوروی که توانایی گرفتن تفنگ به دست داشت، تا آخرین گلوله برای زمینش می‌جنگید.

نام این نوع مقاومت را می توان تا اندازه‌ای شجاعت گذاشت اما باید این را هم در نظر گرفت که بخشی از ماجرا هم ارتباطی به شجاعت نداشت چون استالین هر سر بازی که بر خلاف دستورات نظامی عقب‌نشینی می‌کرد را به سزای اعمالش می‌رساند.

جنگ به نزدیکی پیش می‌رفت و مسلسل‌های سنگین، مسلسل‌های دستی سبک و تفنگ‌های آهسته اما دقیق شوروی در تلاش بودند تا بتوانند با تفنگ‌های هجومی اس‌تی‌جی 44 یا «تفنگ‌های طوفانی» آلمان‌ها رقابت کنند که اولین مدل از تفنگ‌های هجومی بودند که قابلیت‌های میان‌برد تفنگ‌ها را با قدرت آتش مسلسل‌ها ترکیب کرده بود.

«میخائیل تیموفیویچ کلاشنیکوف» تجربه مستقیم و دست اولی از غرش این تفنگ‌های آلمانی داشت. او همزمان با ورود نیروهای نازی به شهر «بریانسک» در جنوب مسکو، در سپتامبر سال 1941، به عنوان مکانیک تانک مسئولیت یک تانک را به عهده گرفته بود.

در جنگی که در این شهر درگرفت بیش از 80 هزار نفر کشته شدند و تنها یک پنجم شهر در آنجا ماندند. تانکی که میخائیل کلاشنیکف مسئول آن بود هدف گلوله‌باران‌های سنگین قرار گرفت. خود میخائیل هم از ناحیه کتف مجروح شده بود پس از دو روز پیاده‌روی، در حالی که ذهنش مشغول دوستانی بود که آنها را با آلمان‌ها تنها رها کرده بود، به بیمارستانی رسید.

وقتی که او روی تخت بیمارستان دراز کشید دل‌مشغولی‌هایی که درباره سرنوشت دوستانش داشت به کابوس تبدیل شد و به شدت به این موضوع فکر کرد که چگونه می‌توان سلاح جدیدی طراحی کرد که بتواند کشور را نجات دهد.

تفنگی که در ذهن میخائیل بود باید از لحاظ سبکی و توانایی شلیک سریع، قابلیت رقابت با «تفنگ اس‌تی‌جی 44» را می‌داشت. این تفنگ باید ارزان‌قیمت می‌بود و به آسانی امکان تولید داشت. و مهم‌تر از همه، تفنگ مذکور باید توانایی عملکرد موثر در شرایط بسیار دشوار و متنوع جنگ روسیه را داشت: باید بتوان با این تفنگ شلیک کرد، سپس آن را روی ضامن قرار داد و بعد با یک پارچه تمیزش کرد. همچنین باید بتوان از این تفنگ در شرایط رطوبت، خشکی، شرایط پر از گرد و خاک و پر از شن و ماسه استفاده کرد. دوام تفنگ مورد نظر میخائیل باید به اندازه‌ای بود که فلز به کار رفته در آن بتواند در زمستان یخ‌زده شوروی و تابستان داغ این کشور منقبض و منبسط شود.

اولین نقشه‌های طراحی این تفنگ روی تخت بیمارستان در ذهن میخائیل شکل گرفت. با این حال، تا سال 1947 طول کشید که او نقشه‌هایش را تا جایی عملی کند که این اسلحه به وفور برای ارتش روسیه در خط تولید قرار بگیرد. Avtomat Kalishnikova 1947 یا AK-47 متولد شد.

تولد آـ کا ـ47، از لحاظ کمک به شوروی در جنگ جهانی دوم، تولدی دیرهنگام بود، اگرچه ثابت‌قدمی و استواری شوروی به آنها کمک کرد در این نبرد پیروز شوند و هیتلر را از کشور بیرون کنند.

تا چند سال بعد، سربازان شوروی محتاطانه تفنگ‌های آـ کا خود را در دردرون محفظه‌ها نگاه می‌داشتند تا شکل آن را مخفی نگاه دارند چون اعتقاد داشتند این تفنگ می‌تواند محاسبات جنگ را تغییر دهد.

تفنگ کلاشنیکف تا سال 1956 که برای اولین بار مورد استفاده عمومی قرار گرفت، مخفی مانده بود. نیکیتا سرگیویچ خروشچف، رهبر شوروی بعد از استالین، در این سال ارتش سرخ را برای سرکوب کردن قیامی در بوداپست مجارستان اعزام کرد. در این جنگ 50 هزار نفر مجارستانی کشته شدند در حالی که شمار کشته‌شدگان سربازان شوروی، 7 هزار نفر بود.

سال‌های جنگ سرد: کلاشنیکف، بزرگترین هدیه شوروی به متحدانش

تفنگ آ ـ کا در خلال 25 سال از دوران جنگ سرد، رو به شکوفایی گذاشت. آمریکا و شوروی هر دو می‌دانستند اگر قرار باشد با یکدیگر وارد جنگ مستقیم شوند، خودشان را در معرض  احتمال حمله اتمی قرار می‌دادند. بنابراین، سیاست دو کشور مبتنی بر چیزی بود که نام آن را دکترین «تخریب قطعی متقابل» می‌نامیدند.

تخریب قطعی متقابل مبتنی بر تئوری بازداری بود که می‌گفت به کارگیری و تهدید ضمنی به استفاده از سلاح‌های سنگین، عنصری ضروری برای جلوگیری از این است که دشمن از همان سلاح‌ها علیه شما استفاده کند.

بنابراین، آمریکا و شوروی در خلال دوران جنگ سرد به راهبرد تسلیح مخفیانه دشمن‌های دشمنانشان رو آورده بودند. روسیه در خفا به کشورهایی مانند چین، آلمان شرقی و کره شمالی مجوز آغاز تولید انبوه آ ـ کا 47 را داد.

در خلال دهه‌ها خشونت جنگ سرد، آمریکا و شوروی به جنگ‌های نیابتی خود در کشورهای دورافتاده، با شرایط نامناسب جنگی، سربازان کم‌آموزش دیده که تقریباً هیچ زیرساختی برای نگهداری و تعمیر سلاح نداشتند ادامه می‌دادند.

تفنگ آ ـ کا دقیقا در همینجاست که کارآیی بالایی دارد. یعنی اگر آ ـ کا 47 را با اکثریت سلاح‌های گرم آمریکایی مقایسه کنیم به نظر می‌رسد که این سلاح روی کاغذ، معایب زیادی نسبت به سلاح‌های آمریکایی دارد؛ کلاشنیکف، به خاطر تلرانس بالا و تجهیزات ضعیف دید، تفنگی غیردقیق دانسته می‌شود.

اگر در حرکت آهسته به کلاشنیکف در حال شلیک نگاه کنید می‌بینید که کل اسلحه با هر شلیک، طوری پیچ و تاب می‌خورد که انگار تا لحظاتی دیگر قطعات آن از هم جدا می‌شوند و این عاملی است که اثرلگدزنی سلاح را بیشتر می‌کند. بنابراین، دقت کلاشنیکف در شرایطی که شما برگه ضامن آتش را در وضعیت تمام خودکار قرار می‌دهید، کمتر هم می‌شود.

بنابراین، اگر شما قصد دارید به سمت هدفی شلیک کنید که دویست کیلومتر دورتر در حال دویدن است آـ کا سلاحی مزخرف است. اما اگر مثلا شما در جنگلهای ویتنام که نیروهای آمریکایی برای اولین بار با آ ـ کا 47 روبرو شدند، در حال نبرد باشید، وضعیت اینطور است: شما با گروهانتان در حال پیشروی از جنگلهای متراکم و مرطوب هستید. به خاطر پوشش‌های گیاهی زیاد قدرت دید فواصل زیاد را ندارید؛ شما از لحاظ روانی در وضعیت مناسبی قرار ندارید چون هر لحظه ممکن است با گروهان دشمن مواجه شوید.

در چنین موقعیتی، دقت امتیاز ویژه‌ای به حساب نمی آید. تقریباً در نیمی از مواقع، شما بدون اینکه دشمن را ببینید اقدام به شلیک می‌کنید؛ تنها چیزی که راهنمای شماست نور لوله‌های تفنگ دشمن و سر و صداهایی است که به گوش می‌رسند. در چنین سناریویی از جنگ، عدم دقت آ ـ کا 47 می‌تواند امتیاز تلقی شود، چون هر مجموعه‌ای از تیرهای شلیک شده در مقیاسی وسیع‌تر از تیرهای یک تفنگ دقیق پراکنده می‌شود و بنابراین شانس تیرهای شما برای اصابت به چیزی، بیشتر است.

حالا که شرایط ویتنام را تصور کردیم این را هم باید به خاطر داشته باشیم که تفنگ آ ـ کا توسط یک مکانیک تانک برای عمل در سرمای جانفرسای روسیه ساخته شده بود که هم ناپلئون و هم هیتلر را به زانو درآورده بود. با این سلاح، شما می‌توانید مطمئن باشید که در حال کشتن و وارد کردن ضربه به دشمنید و مطمئنید که آ ـ کا 47، فارغ از اینکه بعدش چه شود، شلیک خواهد کرد.

قابلیت اعتماد این تفنگ هم شکفت‌انگیز است. جستجویی کوتاه در اینترنت ویدئوهایی از آ ـ کا 47 نشان می‌دهند که این اسلحه از میان شن، گل و لای و آب بیرون آورده می‌شود و با آن شلیک می‌شود.

مجموعه این ویژگی‌های مثبت باعث شده بود در ویتنام هنگامی که تفنگ ام ـ 16 آمریکایی در جنگ‌های جنگلی گیر می‌کرد، نیروهای آمریکایی اغلب تفنگ‌های پیشرفته و خوش دستشان را دور بیندازند و آ ـ کا 47 مربوط به سربازان کشته شده دشمن را بردارند. بنابراین، این وضعیت باعث شده بود حرف و حدیث‌هایی پیش بیاید مبنی بر اینکه تمام قدرت و ثروت آمریکا نتوانست سلاحی بهتر از سلاح ارزان و ساده کلاشنیکف کمونیست بسازد.

ارتباط آ ـ کا با سرمای زمستان روسیه باعث شد این سلاح به مزایای دیگری آراسته شود که در درگیری‌های دوران جنگ سرد کارساز بودند. به خاطر اینکه این سلاح باید طوری ساخته می‌شد که کاملاً با دستان پوشیده در دستکش های قطور زمستانی فرد استفاده کننده سازگار و قابل باز و بست باشد، میخائیل کلاشنیکف آن را طوری طراحی کرد که استفاده، تمیز کردن و سوار کردن قطعات آن ساده باشد. به همین دلیل است که شما می‌توانید هر کسی را از خیابان بیاورید، بنشانید و طرف تنها چند ساعت، نحوه کار کردن با آ ـ کا 47 را به وی یاد بدهید.

برای تمیز کردن آ ـ کا هم به تجهیزات خاصی نیاز نیست: اگر چند گره به یک بند پوتین زده شده و به روغن موتور آغشته شود، می‌توان با کشیدن این بند داخل لوله تفنگ آن را تمیز کرد.

جنگ شوروی با افغانستان: آ ـ کا 47، کاردی که دسته خودش را برید

وقتی که در سال 1979 نیروهای شوروی به قصد حمایت از  دولت کمونیست افغانستان در برابر نیروهای مجاهدین افغان و داوطلبان خارجی عرب به افغانستان حمله کردند، سازمان سیا آمریکا صدها میلیون دلار برای حمایت از شورشی‌ها هزینه کرد و به طور مخفیانه آنها را به کلاشنیکف‌های مصری و چینی مسلح کرد. جنگی که نیروهای شوروی انتظار داشتند پیکاری کوتاه و قاطع باشد به نبردی تلخ و پردامنه تبدیل شد و در نهایت شورشی‌های افغان حساب شکست شرم‌آوری که ویتنامی‌ها با کلاشنیکف به آمریکا تحمیل کرده بودند را کف دست نیروهای شوروی گذاشتند.

فروپاشی شوروی عاملی بود که ضربه نهایی را به کشور مخترع این سلاح وارد آورد. ذخائر فراوان تسلیحات شوروی، از جمله تعداد زیادی تفنگ آ ـ کا 47 هم روانه بازارهای سیاه و هم وارد کانال‌های رسمی شد. این بود که این سلاح ارزان قیمت حتی بیشتر از گذشته ارزان شد، تا جایی که امروزه در برخی از نقاط دنیا قیمت این سلاح از قیمت یک مرغ زنده ارزان‌تر است.

البته بخش زیادی از سلاح‌های آ ـ کا که آمریکا برای شورشی‌های افغان خرید، اکنون علیه سربازان خود این کشور مورد استفاده قرار می‌گیرند چون این شورشی‌ها تهاجم آمریکا علیه کشورشان را همانگونه می‌بینند که حمله شوروی را.

آ ـ کا 47 هنوز در دنیای امروز قربانی می‌گیرد

بانک جهانی اکنون برآورد کرده حدود 500 میلیون سلاح گرم در دنیا دست به دست می‌چرخند که حدود یک پنجم آنها کلاشنیکوف هستند.

هم‌اکنون تولید این سلاح در ده‌ها کشور از جمله بلغارستان، چین، مصر، عراق، هند، نیجریه، کره شمالی، لهستان، صربستان و سودان ادامه دارد.

امروزه، آ ـ کا 47 بیش از هر سلاح دیگری در تاریخ بشر انسانها را قربانی کرده است و هیچ نشانه‌ای از کاهش آمار تلفات این سلاح مرگبار وجود ندارد.

تمام این ماجراها از نقشه‌ای آغاز شد که میخائیل کلاشنیکف در سال 1941 روی تخت بیمارستانش کشید.

کلام آخر از میخائیل کلاشنیکوف

شاید بهتر باشد کلام آخر را به میخائیل کلاشنیکوف، مخترع این سلاح، واگذار کنیم که نوامبر امسال ۹۴ ساله شد و خانه‌اش جایی در نزدیکی موزه کلاشنیکوف در کوه‌های اورال روسیه است.

از میخائیل کلاشنیکوف در شصتمین سالگرد استفاده از سلاحی که اختراع کرده بود پرسیده شد آیا هیچوقت برای ساختن مرگبارترین سلاح جهان افسوس می‌خورد و او در پاسخ گفت: «من این سلاح را برای محافظت از سرزمین مادری‌ام ساختم و من برای اینکه سیاستمداران چگونه از آن استفاده کرده‌اند، افسوس نمی‌خورم و مسئولیت آن را هم نمی‌پذیرم.»

با این حال، تصور کنید که تلویزیون را هر شب باز کنید و ببینید که از آنچه شما بهترین سال‌های زندگیتان را صرف ساختنش کرده‌اید برای تخریب، قتل و نسل‌کشی استفاده می‌شود. شاید به همین دلیل است که او چند سال بعد در مصاحبه‌ای دیگر از آرزوهایش برای شاعر شدن گفت و درباره اختراعش گفت: «ترجیح می‌دادم ماشینی اختراع می‌کردم که مردم از آن استفاده می‌کردند و مثلاً می‌توانست به کشاورزان برای بهتر انجام دادن کارشان کمک کند؛ مثلا ماشین چمن‌زنی.»