شهریاریها : اعضای بدن یک جوان بروجردی به 5 نفر جان دوباره بخشید. مشاور تیم اهدای عضو شبکه بهداشت بروجرد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه لرستان، افزود: اعضای بدن علی رضی، جوان ۱۶ساله ساکن بروجرد به پنج بیمار اهدا شد. فاطمه یاراحمدی اظهار کرد: این فرد جوان هفته جاری در محور ملایر […]
شهریاریها : اعضای بدن یک جوان بروجردی به 5 نفر جان دوباره بخشید.
مشاور تیم اهدای عضو شبکه بهداشت بروجرد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه لرستان، افزود: اعضای بدن علی رضی، جوان ۱۶ساله ساکن بروجرد به پنج بیمار اهدا شد.
فاطمه یاراحمدی اظهار کرد: این فرد جوان هفته جاری در محور ملایر – بروجرد دچار سانحه شده و به بیمارستان چمران بروجرد منتقل شد.
مسوول کمیته هماهنگی اهدای عضو بروجرد تصریح کرد: این جوان بروجردی به دلیل مرگ مغزی روز دوشنبه برای اهدای اعضا به تهران منتقل شد و پس از اهدای اعضا، جسد وی به بروجرد برگردانده شد.
وی اضافه کرد: قلب، کلیهها، کبد و برخی دیگر از نسوج قابل پیوند این جوان به پنج بیمار اهدا شد.
یاراحمدی گفت: جسد این بیمار مرگ مغزی و اهدا کننده اعضا، امروز تشییع خواهد شد.
گفتنی است شهرستان بروجرد در زمینه پیوند عضو در غرب کشور رتبه نخست را به خود اختصاص داده است.
vali
تاریخ : ۲۳ - مرداد - ۱۳۹۳پرنده مهاجر
برگ برگ تقویم زندگی کوتاه تو پر می باشد از خاطره ها،برای با تو بودن باید از دریچه زمان عبور کرد و همچون پرنده سبکبالی به آسمانها پرواز کرد و لحظاتی را با تو سپری کرد و این لحظات با تو بودن در ماورای خیال برای ما چقرر شیرین و لذت بخش است ،سیر به گذشته و مرور کردن خاطرات ،یاد تو را زنده می کند،اما افسوس و هزاران افسوس که پس از منفک شدن از این رویا،زمین و زمان همچون پتکی آهنین بر سرم فرود می آید و یکباره از آن لحظات ملکوتی با توبودن جدا می شوم و باورم نمی شود که تو یکسال است ما را تر ک کردی و نقطه به نقطه خونه نشانی از تو به من می دهد و سر به درون وجود خود می کشم که چرا رفتی و ما را در اندوه و ماتم خود گذاشتی ،صدای زجه های مادر و خواهرت گوش فلکیان را کر کرده و دل هر کافری را به درد می آورد
علی جان ای تمام زندگی من به فدات علی جان ای شیره جانم تو فرشته ای بودی در کسوت آدمی و انگار می دانستم و دائم یکی به من گوشزد می کرد که تو نمی مانی و تو متعلق به این دنیا نیستی وهمیشه از این فکر و خیال ترس داشتم و نمی دانستم که روز ی به واقعیت می پیوندد و به دیار حق می شتابی و به دنیایی می روی که دیگر هیچ خبری از این ناملایمات دنیوی در آن جایی ندارد وآرام می گیری ،اکنون در این ساعت که سالگرد مرگ تو را به عزا مینشینم دلم می خواهد با صدای بلند گریه کنم و با صدای حزن آلودی لحظاتی را با تو زمزمه کنم ،می خواهم به همه بگم که چقدر من تو را دوست داشته و خوام داشت می خواهم به همه بگم که چقر با تو نزدیک بوده ام ،می خواهم بگویم که چقرر بارها و بارها در زمان حیات به تو افتخار کرده ام و شاید این را به تو نگفته ام میخواهم بگویم که بارها از داشتن فرزندی مثل تو سرم را در بین اقوام ،آشنایان ، دوستان و همکاران بلند کرده ام و به تو افتخار کرده و می کنم که این پسر من است،علی جان ای همه دار و ندارم به فدات با رفتن تو کمرم خم شد و داغ مرگ تو شیره جانم را گرفت
اما من می خواهم زندگی کنم و می خواهم به آیندگان بگویم که تو کی بودی ،می خواهم بگویم که من خیلی وقتها از تو چیزهای زیادی آموختم و می خواهم یاد تورا برای همیشه زنده نگه دارم.
تقدیم به روح پاک علی رضی