سینماسینما، زهرا مشتاق از مهم ترین ویژگی های مجموعه زیرخاکی بازی های خیلی خوب پژمان جمشیدی و ژاله صامتی است. ژاله صامتی بازیگری همیشه خوب است. همیشه می درخشد. متفاوت است. خوب بلد است کجا، چطور و چگونه بازی کند. در زیرخاکی با دلبری تمام بازی می کند. با آن چشم ها و صورت کشیده […]

سینماسینما، زهرا مشتاق

از مهم ترین ویژگی های مجموعه زیرخاکی بازی های خیلی خوب پژمان جمشیدی و ژاله صامتی است.
ژاله صامتی بازیگری همیشه خوب است. همیشه می درخشد. متفاوت است. خوب بلد است کجا، چطور و چگونه بازی کند. در زیرخاکی با دلبری تمام بازی می کند. با آن چشم ها و صورت کشیده شده و لباس درستی که به تن دارد، به قشنگ ترین شکل ممکن گفت و گوها را ادا و بازی می کند. او اصولا بازیگری است که نقش را مال خودش می کند. دیالوگ ها را جوری می گوید، که انگار بند بندش برای او نوشته شده. برای فرم لب و دهانش. برای چشم هایش. سکانسی را که به ملاقات فریبرز به زندان می رود، یکبار دیگر در ذهنتان مرور کنید. گوشی تلفن به دست دارد و ضمن غصه خوردن برای فریبرز و آن گریه خاص با رگه هایی از طنز، لباسش را به او نشان می دهد. لباس قشنگی که به خاطر فریبرز پوشیده. می شود قسم خورد که او برای بازی در آن سکانس هیچ تلاش خاصی نکرده، نه خودکشی کرده، نه شب تا صبح بیدار مانده. چون او به دنیا آمده که بازیگر باشد، بازیگری درخشان که تلویزیون و سینمای ایران شانس بهره مندی بیشتر از هنر او را نداشته است. کم شانسی از او نبوده، قدر او درست و به اندازه دیده و شناخته نشده است. ژاله بازیگری است که از تمام اجزای صورتش و تمام فیزیکش برای ارائه نقش استفاده می کند. از چشم و ابرویش بازی می گیرد. از سیاهی چشمش. از صدایش. نوع راه رفتنش. و چقدر این بازی کنار پژمان جمشیدی هماهنگ شده است. هر دو درخشیده اند. باورش سخت بود که پژمان جمشیدی با پیشینه فوتبالی‌اش، چنین بازی تحسین برانگیزی ارائه دهد و از نقش به معنی واقعی کلمه یک شخصیت درست و حسابی بسازد. من نمی دانم نقش کارگردان در هدایت جمشیدی تا چه اندازه بوده است؛ اما نتیجه به طرزی فراموش نشدنی زیباست. و یک پژمان جمشیدی جدید با اندازه و زوایایی تازه معرفی شده ارائه می شود. آنقدر که می شود به جرات گفت این جدی ترین نقش کمدی اوست که با توانمندی حیرت انگیزی ایفا شده است. او موفق شده از زبان بدن نیز به شکلی کامل استفاده کند. نوع راه رفتنش در حالیکه شانه هایش را بالا نگاه داشته است. و فرم صحبت کردنش با دندان های بسته و فشرده. که گاه عصبانیتش را بروز می دهد و گاه عشقش را. بده بستانش با ژاله صامتی که او را ملکه خود خطاب می کند، به راستی فوق العاده زیبا و به حد کمال است. و ارتباط با کودک بازیگر که لحظات بازی قابل توجهی ایجاد می شود.
پژمان جمشیدی در زیرخاکی موفق شده است خشم و ترس و عشق و اضطراب و هر احساس دیگری را به زیبایی به تصویر بکشد. به دور از کلیشه های رایج، با فاصله بسیار از نقش های طنز دیگرش و راست قامت چون ستاره ای درخشان. بی گمان آقای جلیل سامان برای زیرخاکی دو برگ برنده فوق العاده در دست داشته است. ژاله صامتی و پژمان جمشیدی.